|
جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 14:44 :: نويسنده : فاطمه
بل از ازدواج : پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.دختر: میخوای از پیشت برم؟پسر:حتی فکرشم نکن!دختر: دوسم داری؟پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟پسر: نه! برای چی میپرسی؟دختر: منو میبوسی؟پسر:معلومه! هر موقع که بتونم.دختر: منو میزنی؟پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیام؟!دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!پسر: بله.دختر: عزیزم! . .
بعد از ازدواج :
کاری نداره متن قبلی رو از پایین به بالا بخون نظرات شما عزیزان:
|